انسان 250 ساله
ماجرای شکلگیری این نظریه به بیان خود سید علی خامنهای به سال ۱۳۵۰ برمیگردد. ایشان در چهارم مهرماه ۱۳۵۰ و شانزده روز مانده به برگزاری جشن پادشاهی ۲۵۰۰ ساله، توسط نیروهای ساواک خراسان دستگیر شد. این دستگیری پنجمین دستگیری او بود. او را به زندان تازه تأسیس ساواک خراسان بردند و در سلولی کوچک و تاریک زندانی کردند. این دستگیری با شکنجههای بسیاری همراه بود. محنت و تنهایی دوران زندان او را متوجه زندگی اهلبیت کرد. و در این خلال بود که زندگی ائمه این بار برایش جلوهای تازه کرد. او پس از آزادی از زندان تا آخر سال ۱۳۵۰ از سخنرانی منع شده بود. لذا اولین جایی که به بیان این نظریه پرداخت، بیستوچهارم و بیستوپنجم فروردین ۱۳۵۱، مصادف با ایام آخر ماه صفر، در حسینیۀ ارشاد تهران بود.[۷] در ادامه بخشهایی از سخنرانی روز بیستوپنجم فروردین را میخوانید:
بنده اين دويست و پنجاه سال را عمر يازده نفر نمیدانم؛ اينها را عمر يك انسانِ دويست و پنجاه ساله فرض میكنم. يك انسانى را در نظر بگيريد با يك فكر و يك هدف مشخص.
در هر موقعيتى از موقعيتهايى كه براى امامان وجود داشته است، يعنى يك روز يك حاكمى بر سر كار بوده است كه ظواهر اسلام را مراعات ميكرده، يك جور بايد با او عمل ميكردند. يك حاكمى بوده است كه به ظواهر بىاعتنا بوده است، شيوۀ عمل طور ديگرى میشده. يك روزى جمعيت كم بوده است، شيوۀ عمل يك شكل بوده. يك روزى گروندگان و علاقهمندان بيشتر بودهاند، شيوۀ عمل يك نوع ديگرى بوده است. يك روزى ارعاب و تهديد، آنچنان شديد و خفقان، آنچنان سنگين بوده است كه مجبور بودند با يك شكل خاصى عمل كنند. يك روزى آزادى نسبىاى وجود داشته است، يك شكل خاصى عمل میكردند. يك روز دشمن از راه تهمت زدن وارد میشده است، يك جور عمل میكردند. يك روز دشمن از راه سرگرم كردن مردم به مسائل فلسفى و انحرافى و درست كردن مسئلۀ روز وارد میشده است، يك جور عمل میكردند. يك روز دشمن با شدت عمل، صريح، روياروى وارد میشده، يك جور ديگر عمل میكردند. هر روزگارى به تناسب. اين نقش زندگى ائمه است.»
- ویژگی ها
- ناشر: صهبا
- نویسنده/نویسندگان: سيد علي خامنه اي
- قطع: رقعي
- نوع جلد: شومیز
- شابک: 9786006275215
انسان 250 ساله
عنوان کتاب برگرفته از عبارتی است که سید علی خامنهای برای توصیف زندگی ائمه اطهار بیان کرده است.[۴] ازجمله سخنرانیهای مهم ایشان در این باره، سخنرانی در دومین کنگرۀ جهانی امام رضا در مرداد سال ۱۳۶۵ دربارهٔ عنصر مبارزه سیاسی در زندگی ائمه است.[۵] در ادامه بخشهایی از این سخنرانی را میخوانیم.
«زندگی ائمه علیهمالسلام را ما باید به عنوان درس و اسوه فرا بگیریم ـ نه فقط به عنوان خاطرۀ شكوهمند و ارزنده ̠ و این، بدون توجه به روش و منشِ سیاسی این بزرگواران، ممكن نیست. بنده شخصاً علاقۀ به این بُعد و جانب از زندگی ائمه علیهمالسلام پیدا كردم، و بد نیست این را عرض كنم كه اولبار این فكر برای بنده در سال 1350 و در دوران محنتبارِ یك امتحان و ابتلای دشوار پیدا شد.
اگرچه قبل از آن به ائمه علیهمالسلام به صورت مبارزان بزرگی كه در راه اعتلای كلمه توحید و استقرار حكومت الهی فداكاری میكردند، توجه داشتم، اما نكتهای كه در آن برهه ناگهان برای من روشن شد، این بود كه زندگی این بزرگواران، علیرغم تفاوت ظاهری كه برخی، حتی میان برخی از بخشهای این زندگی احساس تناقض كردند، در مجموع یك حركت مستمر و طولانی است، كه از سال دهم، یازدهم هجرت شروع میشود و دویستوپنجاه سال ادامه پیدا میكند و به سال دویستوشصت كه سال شروع غیبت صغری است، در زندگی ائمه علیهمالسلام خاتمه پیدا میكند. این بزرگواران یك واحدند، یك شخصیتند. شك نمیشود كرد كه هدف و جهت آنها یكی است.
پس ما بهجای اینكه بیاییم زندگی امام حسنمجتبی و امام حسین و امام سجادعلیهمالسلام را جداگانه تحلیل كنیم تا احیاناً در دام این اشتباه خطرناك بیفتیم كه سیره این سه امام به خاطر اختلاف ظاهری با هم متعارض و مخالفند باید یك انسانی را فرض كنیم كه دویستوپنجاه سال عمر كرده، و در سال یازده هجرت قدم در یك راهی گذاشته و تا سال دویستوشصت هجری این راه را طی كرده است.